-
تو به من خندیدی
پنجشنبه 21 شهریورماه سال 1387 12:08
تو به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم باغبان از پی من تند دوید سیب را دست تو دید غضب آلوده به من کرد نگاه و تو رفتی هنوز سالها هست که در گوش من آرام آرام خش خش گام تو تکرار کنان می دهد آزارم و من اندیشه کنان غرق این پندارم که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت
-
خواب
یکشنبه 17 شهریورماه سال 1387 15:43
دل من می سوزد که قناری ها را پر بستند که پر پاک پرستوها را بشکستند و کبوترها آه کبوترها را ... دل من در دل شب خواب پروانه شدن را می بیند مهر در صبحدمان داس به دست خرمن خواب مرا می چیند
-
خواب تلخ
یکشنبه 20 مردادماه سال 1387 15:16
خواب تلخ مرغ مهتاب می خواند ابری در اتاقم میگرید گلهای چشم پشیمانی می شکفد درتابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد مغرب جان می کند می میرد گیاه نارنجی خورشید در مرداب اتاقم می روید کم کم بیدارم نپنداریم درخواب سایه شاخه ای بشکسته آهسته خوابم کرد کنون دارم می شنوم آهنگ مرغ مهتاب و گلهای چشم پشیمانی را پر پر می کنم
-
من از تو بی وفاترم
جمعه 28 تیرماه سال 1387 17:19
من از تو بی وفا ترم ، اگر مرا رها کنی ولی نمی شود مرا ز عشق خود جدا کنی بگو اسیر عادتی ، تو را به دوستی چه کار ! بگو که حاضری مرا فدای لحظه ها کنی همیشه صد بغل پرم ، ز درد هات و غصه هات . نمی شود که یک بغل ، برای من دعا کنی ؟ چقدر ساده ای هنوز ، کسی به فکر درد نیست به جز من از کسی نخواه ، که با دلش صفا کنی تمام شد...
-
شب رفتن
شنبه 4 خردادماه سال 1387 15:42
شب رفتنت آرزو می کنم خدا وقت دوریتو کمتر کنه به امشب، به تقصیر من، عشق تو به حالی که بی من تو داری قسم به روزای خوبی که بردی منو به حسی که گفتی میاری قسم به دلخواهی اولین دلهره به گاهی که با من نبودی قسم جدا می شی و می رم از خاطرت ولی شک نکن من بهت می رسم نشد تا تو هستی من عاشق بشم نشد قلب ما عشقو باور کنه شب رفتنت...
-
میلاد یگانه منجی عالم بشریت مبارک باد
سهشنبه 6 شهریورماه سال 1386 18:04
شکوه دارم از تو اما نمیتونم بنویسم گفته بودن روز جمعه خبر خوبی میارن آخه تقویمای دنیا که هزار تا جمعه دارن!! جمعه های بی نشونی جاده های آسمونی نعش خورشید روی ابرا رد یه پیرهن خونی ای قرار عصر جمعه! ای شکستنی تر از دل! خیلی وقته بی قرارن شهرای شرقی کاگل! پا بذار تو کوچه هامون ای غریب بی نشونه! شبای روشن جمعه شبای نذری...
-
نسیم
پنجشنبه 4 مردادماه سال 1386 10:25
نسیم می وزد، آنچه می ماند ارزش گل هاست . زندگی قطره قطره ذوب می شود و آنچه می ماند خاطره هاست. آنچه دل را تباه می کند و قلب را می شکند جدایی است و آنچه به زندگی رونق می بخشد محبت و دوستی است. پس دوست بدارید تا دوستتان بدارند.
-
زندگی
چهارشنبه 27 تیرماه سال 1386 15:33
زندگی هنر نقاشی کردن است بدون استفاده از پاک کن . سعی کن طوری زندگی کنی که وقتی به گذشته بر می گردی نیازی به پاک کن نداشته باشی.
-
مادر یعنی فرشته خوشبختی
سهشنبه 12 تیرماه سال 1386 11:09
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 روز مادر مبارک مادر تو را چه بنامم ای مادر تندیس عشق، گنجینه ی مهر، مظهر محبت؟! ای عروس آفرینش، ای که از گیسوانت عصمت، از دیدگانت مهر، از مژدگانت نور، از دستانت کرامت، از لبهایت سخن عشق فرو می بارد به تبسم، به تکلم، به خوشی به نگاه خویش به هر سوی...
-
سکوت
یکشنبه 10 تیرماه سال 1386 19:22
ســــــکــــــــو ت سکوت دردناک است اما در سکوت است که همه چیز شکل می گیرد و در زندگی ما لحظه هایی هست که تنها کار ما باید انتظار کشیدن باشد . درون هرچیز در اعماق هستی نیرویی هست که چیزی را می بیند و می شنود که هنوز قادر به درکش نیستیم . هر آنچه امروز هستیم از سکوت دیروز زاده شده است .
-
عشق
چهارشنبه 2 خردادماه سال 1386 16:11
سیب سرخی به من بخشید رفت ساقه سبز دلم را چید ورفت عاشقی های مرا باور نکرد عاقبت بر عشق من خندید و رفت اشک در چشمانه سردم حلقه زد بی مروت گریه هام را دید رفت
-
ولنتاین مبارک
پنجشنبه 26 بهمنماه سال 1385 18:20
به نام تو به یاد تو برای تو ... تقدیم می کنم به تمامی عاشقان وفا و دوستی تقدیم به چشم هایی که در راه ماندند و دل هایی که آنها را راندند تقدیم به اشک هایی که غرورشان شکست و عهدهایی که کسی آنها را نبست. ... بیا به زیبایی گل سرخ به عطر یاس به لحظه ی پاک تولد به پاکی طلوع به غم انگیزی غروب به عروس فصل ها یعنی پاییز...
-
تنها
دوشنبه 16 بهمنماه سال 1385 17:13
به نام حق به نام آنکه دوستی را آفرید، عشق را ، رنگ را ... به نام آنکه کلمه را آفرید . و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که می خواستم از او بگویم . سالهاست دچارش هستم. و چه سخت بود بی دلی را ، ساختن خانه ای در دل . و این دل بی نهایت، چه جای کوچکی بود برای دل بیتابش . او رفت و من نشناختمش . در تمام میخک...
-
تنها خدا داند(فریدون مشیری)
پنجشنبه 29 تیرماه سال 1385 18:08
تنها خدا داند که تنهایی چه دردی ست ... دیگر ، گل خورشید ، از سرخی به زردی ست . // غم ، در نگاه ِ آسمان ِ لاجوردی ست . *** با یاد چشمش مانده ام تنهای ِ تنها ، تنها خدا داند که تنهایی چه دردی ست !
-
بعد از رفتن تو
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1385 10:08
روز بعد از رفتن تو روز بعد از رفتن تو آینه جا خورد تا منو دید آینه با من گفتگو کرد اول از حال تو پرسید روز بعد از رفتن تو رازقی مرد، باغچه خشکید دل اطلسی شکست و شعرم از دست تو رنجید روز بعد از رفتن تو ظلمت تازه ورق خورد نسترن های رو طاقچه بی تو پرپر شد و پژمرد نفسامو تو سینه پس زد، زمین عاشقاشو بلعید شیشه ی پنجره یخ...
-
رؤیا
یکشنبه 28 خردادماه سال 1385 16:45
Hold fast the dreams For if dreams die, Winged bird that Can't fly. Langston Hughes همواره در پیوند با رؤیاها باش، چرا که با مرگ رؤیاها، زندگی چون پرنده بال شکسته ای است، که یارای پروازش نیست. لنگستون هیوز
-
نوروز مبارک
یکشنبه 28 اسفندماه سال 1384 18:45
هشتاد و پنج داره میاد تا جای هشتاد و چهار بشینه باید ببینیم واسه ما اون چی تدارک می بینه کاش همه ی آرزوها گل بده و طلوع کنه هرکسی با عشق و دعا امسالشو شروع کنه یکسال دیگر هم گذشت و هنوز سیب آرزوهای من شاید مثل خیلی ها کال و نرسیده از اوج درخت رؤیا چشمک می زند، چه می شود کرد جز این که سر هفت سین سرخ و سفید سال برای همه...
-
ستاره
چهارشنبه 17 اسفندماه سال 1384 10:46
ستاره ی قصه ی ما بار سفر و بسته بود برای عشق و عاشقی انگاری دیگه خسته بود ستاره ی قصه ی ما برای ما ترانه بود برای من یه نور کم اما چه عاشقانه بود
-
آخر عشق
شنبه 6 اسفندماه سال 1384 16:48
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 آخر عشق دستت را به من بسپار تا گرمی آن وجودم را پر کند... گوشَت را به من بسپار تا زمزمه عشق را در آن جاری کنم... شانه ات را به من بسپار تا آن را تکیه گاه تنهایی کنم... قلبت را به من بسپار تا آن را در هاله ای از نور نگهداری کنم... صدایت را به من...
-
سفر
جمعه 5 اسفندماه سال 1384 14:32
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 سفر تو به من خندیدی، قلب من باز گریست قلب من باز ترک خورد و شکست باز هنگام سفر کردن بود و من از چشمانت می خواندم که به آسانی از این خانه گذر خواهی کرد و از این شهر سفر خواهی کرد و نمی فهمی که بی تو این باغ پر از پاییز است... راستی یادتون باشه که قلب...
-
آفتاب می شود
یکشنبه 2 بهمنماه سال 1384 10:44
سلام دوستان. این دفعه تصمیم گرفتم یه شعر از فروغ براتون بذارم. امیدوارم که لذت ببرید و نظر هم فراموش نشه نظرات شما مرا در نوشتن بیشتر مصمم می کند این موزیک هایی را هم که گذاشتم با دکلمه ی آقای خسرو شکیبایی هست. گوش کردنش خالی از لطف نیست. فروغ فرخزاد آفتاب می شود نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود...
-
زندگی
یکشنبه 25 دیماه سال 1384 17:18
زندگی شهد گل است زنبور زمان می خوردش آنچه می ماند به جا عسل خاطره هاست زندگی گل زردی است به نام عمر آینه ی شکسته ای است به نام دل و مروارید غلطانی است به نام اشک نظر یادتون نره
-
به او بگویید دوستش دارم
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 12:42
به او بگویید دوستش دارم ، به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من درآن غرق شده، به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نورو شعرو ترانه برد، و چشمهایم را به دنیایی پر از زیبایی باز کرد. دوست داشتن مثل شنا در دریاست ولی عشق غرق شدن در دریا
-
عشق یعنی چه؟؟؟؟؟؟؟
یکشنبه 4 دیماه سال 1384 10:40
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 عشق یعنی چه ؟ عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده ها با چشم تر شق یعنی سر به دار آویختن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی مست و بی پروا شدن عشق یعنی سوختن یا ساختن...
-
عشق
شنبه 3 دیماه سال 1384 10:19
به هر که دوست می داری بیاموز که: عشق از زندگی بهتر است و یه هر که دوست می داری بچشان که: دوست داشتن از عشق برتر
-
دیوانگیست
جمعه 2 دیماه سال 1384 15:36
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 این دیوانگیست .. . که از همه گلهای رُز تنها بخاطر اینکه خار یکی از آنها در دستمان فرو رفته است متنفر باشیم... این دیوانگیست .. . که همه رویاهای خود را تنها بخاطر اینکه یکی از آنها به حقیقت نپیوسته است رها کنیم... این دیوانگیست .. . که امید خود...
-
غروب
سهشنبه 10 آبانماه سال 1384 11:01
نازنینا چه دعا بهتر از این خنده ات از ته دل گریه ات از سر شوق نبود هیچ غروبت غمگین
-
LOVE
یکشنبه 1 آبانماه سال 1384 16:45
Normal 0 false false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 عشقت را ببخش عشق شاه کلیدی است که تمام دهلیزهای قلب را میگشاید هیچ چیز نمی تواند بر عشق حکومت کند، بلکه این عشق است که حاکم بر همه چیز است. کسی که فکر میکند روزی عشق از بین میرود ، عاشق واقعی نیست .
-
دلتنگ
یکشنبه 24 مهرماه سال 1384 10:49
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه وقتی...
-
عشق
جمعه 8 مهرماه سال 1384 12:28
سلام دوستان . امروز یک مطلب قشنگ از نوشته های ارسالی همراه همیشگی این وبلاگ آقا مهدی از اصفهان براتون گذاشتم. امیدوارم لذت ببرید. خودم که خیلی لذت بردم Love Because of you, in gardens of blossoming flowers I ache from the perfumes of spring. I have forgotten your face, I no longer remember your hands; how did your...