به نام حق
به نام آنکه دوستی را آفرید، عشق را ، رنگ را ... به نام آنکه کلمه را آفرید.
و کلمه چه بزرگ بود در کلام او و چه کوچک شد آن زمان که می خواستم از او بگویم.
سالهاست دچارش هستم. و چه سخت بود بی دلی را ، ساختن خانه ای در دل.
و این دل بی نهایت، چه جای کوچکی بود برای دل بیتابش.
او رفت و من نشناختمش . در تمام میخک های سر هر دیوار، آواز غریبش را شنیدم
اما نشناختمش. همان گونه که بغض های گاه و بیگاهم را نشناختم.
فقط آنقدر او را شناختم که در سایه های افتاده به کلامش، به دنبال جای پای خدا باشم.
اینجا، هر چه هست، جز با صداقت او و کلام و نقش های او، حوض بی ماهیست.
شاید مزرعه ای باشد با زاغچه ای بر سر آن
زاغچه ای که هیچکس جدی نگرفتش .
اینجا را هدیه اش می کنم، به آن کس که برای سبدهای پرخوابمان، سیب آورد.
حیف که برای خوردن آن سیب، تنها بودیم . چقدر هم تنها ...
قرار دادن تبلیغ متنی و عکسی رایگان در چاپاریست
سلام. چه وبلاگ قشنگی و البته باکلاسی داری! تبریک می گم به خاطر سلیقه ات در انتخاب متن های به این قشنگی که هیچ جا پیدا نمی شه. کارات خیلی آسه و تک. موفق باشی