عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه
عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه

حقیقت داره دلتنگی

حقیقت داره دلتنگی 

دلیل اینکه آرومم امید لمس دستاته
همین لبخند پنهانی کنار لحن گیراته
دلیل اینکه تنهایی همین دستای تنهامه
همین دنیای تاریکم همین تردید چشمامه
شبیه حس پژمردن دچار شک و بی رنگی
من آرومم تو تنهایی حقیقت داره دلتنگی
هنوزم میشه عاشق شد هنوزم حال من خوبه
ببین دنیا پر از رنگه هنوزم عشق محبوبه
تو دلگیری نمیدونی چه رویایی به من دادی
اگه فکر میکنی سردم برو رد شو، تو آزادی
نمیدونی چقدر سخته تو پشت نبض دیواری
نمیدونم تو این روزا چه احساسی به من داری
نه اینکه سرد و مغرورم نه اینکه دور از احساسم
بزار دست دلم رو شه بزار رویا رو بشناسم
تموم شهر خوابیدن، من از عشق تو بیدارم
یه روز می فهمی از چشمام چه احساسی به تو دارم

خدایا...!

خدایا کفر نمیگویم ، پریشانم ، چه میخواهی تو از جانم ؟   

خداوندا تو مسئولی.خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است مرا بی‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی 

چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

حدیث عشق

عشق لهیب دو نگاهه نمی دونم
یا اینکه حدیث یه گناهه نمی دونم نمی دونم
عشق تمنای دو قلبه نمی دونم
یا اینکه رفیق نیمه راهه نمی دونم نمی دونم
ای عشق عزیز هر چه هستی من بنده درگاه تو هستم
تا یک قدمی به مرگ مانده ای عشق هوا خواه تو هستم

عشق سؤال بی جوابه
تأثیر پیاله شرابه
در سینه نشوندنشه ثوابه
یا اینکه حبابه روی آبه
نمی دونم نمی دونم


من عشق رو پیشونی بر خاک بجویم
بر چهره عاشقان غمناک بجویم
بر چشم به اشک آمده مست خرابات
یا پیش فقیه مست و دلپاک بجویم