تو به من خندیدی
/span>>/> و نمی دانستی
من به چه دلهره از باغچه ی همسایه
سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تند دوید
سیب را دست تو دید
غضب آلوده به من کرد نگاه
و تو رفتی هنوز
سالها هست که در گوش من آرام آرام
خش خش گام تو تکرار کنان
می دهد آزارم
و من اندیشه کنان
غرق این پندارم
که چرا
خانه ی کوچک ما
سیب نداشت
salam,site zibaee darid ,be kolbye tanhaee man ham sari bezanid khoshhal misham,movafagh bashid. [لبخند]
درود
-----
من از پایان تو را سروده بودم!
نه آغاز!!
هنوز نمی دانم،
چطور به نگاهت که رسیدم،
تمام شدی!؟
-----
برگزیده زیبایی بود
سرفراز باشید[گل][گل][گل]
بدرود
درود
-----
ای خواب بلهوس،
از خیال من،
تقدیر بهت زده ام را نظاره کن.
این سرزمین سرد،
بی هیچ همسفرو
آشیانه ای،
تقدیر لاجرمِ ماست گوییا.
-----
سرفراز باشید[گل][گل][گل]
بدرود
درود
-----
بنویس از سر خط
نود و نه ورق از دفتر مشق
مال تمرین هجاهای شماست.
اسم،
تقدیر،
تمنا،
تکرار...
آخرین صفحۀ دفتر را من،
میکنم تا تو ندانی همه را،
قبل خط اول،
فقط از عشق نوشتم تا ته.
-----
سرفراز باشید[گل][گل][گل]
بدرود
درود بر شما ؛
وبلاگ شما را خواندم و به طور کلی نگاه کردم ،
سر فرصت با دقت بیشتر می خوانم و نظر می دهم
سر بلند و پیروز و برقرار باشید
با درود بر شما
نگاهی کلی به وبلاگتان داشتم ؛ سر فرصت با نظر می آیم
موفق و سربلند و پیروز باشید