عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه
عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه

من از تو بی وفاترم

من از تو بی وفا ترم ، اگر مرا رها کنی ولی نمی شود مرا ز عشق خود جدا کنی

 

بگو اسیر عادتی ،‏ تو را به دوستی چه کار ! بگو که حاضری مرا فدای لحظه ها

 

 کنی همیشه صد بغل پرم ،‏ ز درد هات ‍و غصه هات . نمی شود که یک بغل ، برای

 

من دعا کنی ؟ چقدر ساده ای هنوز ، کسی به فکر درد نیست به جز من از کسی

 

نخواه ، که با دلش صفا کنی تمام شد ، دلم گرفت ، به خون کشیده شد تنم بیا ، به

 

موقع آمدی که در رگم شنا کنی بیا ، نترس که هیچکس نمی شود مزاحمت اگر

 

 به روی قلب من ، تو خانه ای بنا کنی

نظرات 1 + ارسال نظر
نازنین یکشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1387 ساعت 21:41

شعرش قشنگه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد