عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه
عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه

به تو می اندیشم

در این نیمه پنهان شب

به یاد توام، به یاد تو

تویی که همدم

نه همدم، فانوس تاریکی های منی

راه می نمایی چون فرشته ای راهنما

رخ مینمایی، چون گلرخی زیبا روی

دهان می گشایی و به روح شب

و روح من تنها، آرامش را هدیه می کنی

هدیه ای که از آن گرانبهاتر و زیباتر

در کون و مکان هرگز نخواهم یافت.....

گاه در این ظلمات و سکوت خلوت تنهایی ام

به تو می اندیشم

به تو ای آسمان پر ستاره ی من

که با سو سوی ستارگانت به من راه می نمایی

و ز درون خویش آگاهم می سازی

درونی پر سوز و ساز

که سازش نغمه غم دارد و سوزش موجب آرامش دل

دلی که دیگر تنها نیست

با خنده های تو میخندد

با گریه های تو می گرید

در خلوت خویش یاری دارد

در خلوت خویش مونسی دارد

مونسی که با او می سراید

و می نوشد قطره های اشک شوق را

که از شادی به گونه هایش جاریست

اما این بار زشوری این اشک

طلب سرمستی می کند

و می گوید:

ای خدااااااااااااااااا

از این قطره

سرمستی برایم عطا کن

این لحظه ها را از من نگیر

که بسیار دوستش دارم...........