عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه
عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه

ناز کن

ناز کن تا روز و شب غرق تمنایت شوم
تا قیامت شاعر چشمان زیبایت شوم
از ازل زیباترین تصویر دنیا بوده ای
کاش می شد تا ابد محو تماشایت شوم
دوست دارم لحظه ای که دل به دریا می زنم
قایقم را بشکنی تا غرق دریایت شوم
ای تمام آرزو و جملگی امید من
آرزو دارم یکی از آرزو هایت شوم
ای تمام هستی من ای همه دنیای من
کاش من هم گوشه ای از کل دنیایت شوم
در تمام لحظه ها امید فردایم تویی

دوست دارم لحظه ای امید فردایت شوم


دعایت می کنم

دعایت می کنم، روزی
نسیمی خوشه اندیشه ات را
گرد و خاک غم بروباند
کلام گرم محبوبی
تو را عاشق کند بر نور
دعایت می کنم، وقتی به دریا می رسی
با موج های آبی دریا به رقص آیی
و از جنگل، تو درس سبزی و رویش بیاموزی
بسان قاصدک ها، با پیامی نور امیدی بتابانی
لباس مهربانی بر تن عریان مسکینی بپوشانی
به کام پرعطش، یک جرعه آبی بنوشانی
دعایت می کنم، روزی بفهمی
در میان هستی بی انتها باید تو می بودی
بیابی جای خود را در میان نقشه دنیا

اجازه هست عشق تو رو تو کوچه ها داد بزنم؟

اجازه هست عشق تو رو تو کوچه ها داد بزنم؟

رو پشـت بـــــوم خونه ها اسمتو فریاد بزنم؟

اجازه هست که قلـبمو برات چراغونی کنم؟

پیش نگاه عاشقت،چشـــــمامو قربونی کنم؟

اجازه میدی تا ابـد سر بزارم رو شونه هات؟

روزی هزار و صـد دفه بگم که میمیرم برات؟

اجازه میدی که بـگم حرف ترانه هام تویی؟

دلیل زنده بودنـــــم ، درد بهانه هام تویی؟

اجـــازه هست تا تـه مـرگ منتظر تو بشینم؟

تو رویاهــای صورتیم، خودم رو با تو ببینم؟

اجازه هست جار بزنم بگم چقد دوست دارم؟

بگم می خـــوام بخاطرت سر به بیابون بزارم؟

اجازه میدی قـصه هام با عشق تو جون بگیره؟

چشمای عاشقـــم واست روزی هزار بار بمیره

اجازه میدی عشقـــمو همش بهت نشون بدم؟

پیش زمین و آسمــون واسه تو دس تکون بدم؟

اجازه میدی که فقــــــط تو دنیا با تو بمونم؟

هر چی که عاشقانه بــــود به خاطر تو بخونم؟

اجازه هست پناه من گــــــرمی آغوشت بشه؟

هر اسمی جز اسم خودم ،دیـگه فراموشت بشه؟

اجازه هست ؟ بگو که هست ، من همشو دارم میگم

 با تو به آسمون میرم ،با تـــــــــــــو یه آدم دیگم

اجازه میدی که بگم ،من مال تـــــــو،تو مال من؟

من از تو خواهش می کنم که زیر وعـــده هات نزن

 اجـــــــازه تـــو دست تـــو ،اجازه من دست تـو

 خنده من خنـــــــده تو ،شکست من شکست تـو

به تو می اندیشم

در این نیمه پنهان شب

به یاد توام، به یاد تو

تویی که همدم

نه همدم، فانوس تاریکی های منی

راه می نمایی چون فرشته ای راهنما

رخ مینمایی، چون گلرخی زیبا روی

دهان می گشایی و به روح شب

و روح من تنها، آرامش را هدیه می کنی

هدیه ای که از آن گرانبهاتر و زیباتر

در کون و مکان هرگز نخواهم یافت.....

گاه در این ظلمات و سکوت خلوت تنهایی ام

به تو می اندیشم

به تو ای آسمان پر ستاره ی من

که با سو سوی ستارگانت به من راه می نمایی

و ز درون خویش آگاهم می سازی

درونی پر سوز و ساز

که سازش نغمه غم دارد و سوزش موجب آرامش دل

دلی که دیگر تنها نیست

با خنده های تو میخندد

با گریه های تو می گرید

در خلوت خویش یاری دارد

در خلوت خویش مونسی دارد

مونسی که با او می سراید

و می نوشد قطره های اشک شوق را

که از شادی به گونه هایش جاریست

اما این بار زشوری این اشک

طلب سرمستی می کند

و می گوید:

ای خدااااااااااااااااا

از این قطره

سرمستی برایم عطا کن

این لحظه ها را از من نگیر

که بسیار دوستش دارم...........

خدایا!!!!!

خدایا هیچ شبی از گیسوی تو زیباتر نیست . من قلبم را در گیسوی تو گم کرده ام . 

  نگاهم کن تا از خوابی دیرینه و سنگین بیدار شوم. نگاهم کن تا مثل بهار برفها را آب  

 کنم و گیاهان و سبزه ها را یکی یکی در آغوش بگیرم . 

خدایا من بی تو نه پاییزم . نه زمستان . بلکه یک صخره سرسخت و کهنه ام که هیچ  

 گیاهی را میل همنشینی بامن نیست و هیچ موج دور افتاده ای حتی مرا نمینوازد.

  خدایا! به هرجا نگاه می کنم صدای تو را می بینم . عطر صدای تو از هزار بهار  

 خوشبوتر است . تو با زبان یک چشمه و یا پرستو با من حرف می زنی . من صبحگاهان  

 صدای تو را از پشت بام - نزدیک خورشید- برمی دارم و اتاق کوچکم را با آن خشبو می کنم.

 خدایا گلهای سپید را به سوی آسمان می گیرم . کمی شبنم روی آنها بپاش تا دلم تازه شود و غصه هایم را دمی فراموش کنم . مرا در خاکستر سایه ها تنها مگذار! دستهای  

 سردم را بگیر و بگذار روز از آنجایی که من ایستاده ام آغاز شود.

  خدایا دیروز های پرتقالی ام تقدیم به تو . خوابهایم را پر از سنجاقک و بهار کن و  

 بیداری هایم را با ستاره ها و درختان تناور بیامیز! شبهایم را از ماه و باران آکنده ساز و  

 آوازهایم را در گوشه ای از کهکشان جا بده! 

خدایا!جز کلمات ساده چیزی ندارم تا برای آنان که  دوستشان  دارم  به ارث بگذارم .  

 چند کلمه که بوی سیب می دهد تا با آن تو را شبانه روز ستایش کنند...