عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه
عشق یخ زده

عشق یخ زده

عاشقانه

بعد از رفتن تو

روز بعد از رفتن تو

 

 

روز بعد از رفتن تو آینه جا خورد تا منو دید

 

 

آینه با من گفتگو کرد اول از حال تو پرسید

 

 

روز بعد از رفتن تو رازقی مرد، باغچه خشکید

 

 

دل اطلسی شکست و شعرم از دست تو رنجید

 

 

روز بعد از رفتن تو ظلمت تازه ورق خورد

 

 

نسترن های رو طاقچه بی تو پرپر شد و پژمرد

 

 

نفسامو تو سینه پس زد، زمین عاشقاشو بلعید

 

 

شیشه ی پنجره یخ زد، بارون فاجعه بارید

 

 

عابر دیوونه این بار به من دیوونه خندید

 

 

عکس یادگاری ما بعد تو منو نبخشید

 

atlasi

 

ستاره

 

 

ستاره ی قصه ی ما بار سفر و بسته بود

 

برای عشق و عاشقی انگاری دیگه خسته بود

 

ستاره ی قصه ی ما برای ما ترانه بود

 

برای من یه نور کم اما چه عاشقانه بود

 

Star

 

آخر عشق

آخر عشق 

 

دستت را به من بسپار تا گرمی آن وجودم را پر کند...


گوشَت را به من بسپار تا زمزمه عشق را در آن جاری کنم...


شانه ات را به من بسپار تا آن را تکیه گاه تنهایی کنم...


قلبت را به من بسپار تا آن را در هاله ای از نور نگهداری کنم...


صدایت را به من بسپار تا مهربانیت را تدریس کنم...


چشمهایت را به من بسپار تا گذرگاه عشق را در آن پیدا کنم...


جسمت را به من بسپار تا دمادم آن را گلباران کنم...


همه را به من بسپار تا معنی خواستن را بیاموزم...


تا یاد بگیرم چگونه تو را بپرسم...


تا چگونه با وجود تو در حضور عشق خود را بازیابم ای کاشف عشق

سفر

سفر

 

تو به من خندیدی، قلب من باز گریست

 قلب من باز ترک خورد و شکست

 باز هنگام سفر کردن بود

 و من از چشمانت می خواندم

 که به آسانی از این خانه گذر خواهی کرد

 و از این شهر سفر خواهی کرد

 و نمی فهمی که بی تو این باغ  پر از پاییز است...

راستی یادتون باشه که قلب کسی رو نشکنین که قلبش اینجوری می شه

 

 

به او بگویید دوستش دارم

‌به او بگویید دوستش دارم ، به او که قلبش به وسعت دریاییست که قایق کوچک دل من درآن

 

 غرق شده، به او که مرا از این زمین خاکی به سرزمین نورو شعرو ترانه برد، و چشمهایم را به

 

دنیایی پر از زیبایی باز کرد.

 

 

 

دوست داشتن مثل شنا در دریاست ولی عشق غرق شدن در دریا