جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
ناخودآگاه به سمت تو تمایل دارد
بے تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بے تو چرا باغچه ام گل دارد
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
تا به کے یکسره یکریز نباشے شب و روز
ماه مخفے شدنش نیز تعادل دارد
کودکے فال فروش است و به عشقت هر روز
مے خرم از پسرک هر چه تفال دارد
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
هیچ سنگے نشود سنگ صبورت ، تنها
تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...
اللهمــــ عجلــــ لولیکــــ الفرجــــ
مارو یادت رفته
با سلام، دوست گرامی، از وبلاگ بسیار زیبایتان دیدن کردم. منهم از علاقمندان ادبیات هستم و خیلی خوشحال میشم که حداقل از آرشیو ادبیات وبلاگم دیدن کرده و نظرتان را داشته باشم. منتظر حضور گرمتان هستم.
چرا به کوی عشق ، گذاری نمی کنی ؟!
سخن از نسیم هزار آرزوی فریباست....
با سلام. دوست گرامی، پس از مطالعه بیانیه، در مسابقه ادبی وبلاگ نویسی، ویژه ادیبان و شاعران با موضوع آزادی، شرکت کنید. لطفا به دوستان علاقمند و مستعد نیز اطلاع دهید تا در این فراخوان سراسری، شرکت کنند. منتظر حضور گرم تان و یادگاری های ماندگارتان هستیم؛ ناز انگشتای بارون تو، باغم می کنه.
.... تازه آبم که بشه برفا و عریون بشه کوه،
مث اون قله مغرور بلندی،
که به ابرای سیاهی و به بادای بدی می خندی...